تبیین نظریه نظام انقلابی در بیانیه گام دوم انقلاب (جلسه سوم) ؛ حجت الاسلام دکتر خسروپناه

حجت الاسلام و المسلمین استاد خسروپناه؛ رئیس هیئت اندیشه ورز دینی قرارگاه فرهنگی اجتماعی حضرت بقیه الله الاعظم اروحنا فداه

جلسه سوم: تمدن سازی
بخش اول: سخنرانی استاد خسروپناه

سالروز ورود آزادگان به وطن را گرامی می دارم که صبر و مقاومت این عزیزان در مقابل زجرها و شکنجه ها و آزار و اذیتی که رژیم بعث عراق داشتند عوامل زمینه ساز پیشرفت جامعه اسلامی بوده است؛ یعنی اگر در جامعه خود رشد و بالندگی داشته ایم نتیجه صبر و مقاومت آن عزیزان است.

نظریه نظام انقلابی

بحث ما درباره نظریه نظام انقلابی بود و عرض شد که مقام معظم رهبری، نظریه نظام انقلابی را متشکل از سه رکن خودسازی، جامعه پردازی و تمدن سازی معرفی کرد. نکته ای کلیدی که در جلسه گذشته عرض کردم این بود که هریک از این سه رکن را باید با نگاه انقلابی نگریست. خودسازی همان خودسازی معهود در ذهن است اما خودسازی انقلابی. جامعه پردازی هم به معنای دست یافتن به جامعه ای اسلامی است اما انقلابی باید باشد. تمدن سازی هم مشخص است؛ اما با رویکرد انقلابی.

دو رکن اول را گفتیم و ان شاءالله با نظر سروران عزیز بر رکن سوم که تمدن سازی است متمرکز می شویم.

نکته مهمی که لازم است در آغاز سخن به آن توجه کنیم این است که تمدن سازی یک حرکت فرآیندی و تکاملی است قطعا زمینه هایی که برای جامعه پردازی ذکر کردیم هم نیاز است. البته زمینه های دیگری هم برای تمدن سازی لازم است و یک فرآیند برای تمدن سازی وجود دارد. در واقع حرکت عظیم نظام اسلامی، عزیمت به سمت یک آینده آرمانی است که همانا ایجاد تمدن نوین اسلامی است. تمدن اسلامی هم یک خم رنگ رزی نیست که بگوییم این کشور را در آن بگذاریم و تمدن محقق شود. اصولا تمدن ها در همه جوامع یک فرآیند چند قرنی داشته اند؛ مثلا رنسانس از اواخر قرن پانزدهم شروع شد و تا اوایل قرن هفدهم طول کشید. تحولات علمی و فلسفی در نیمه اول قرن هفدهم آغاز می شود. با این حساب دوره رنسانس و زایش جدید بیش از یک قرن به طول انجامیده است؛ اما در این مدت، تحول فلسفی و علمی وجود ندارد. در نیمه اول قرن هفدهم که گالیله و در نیمه دوم آن، که نیوتون، در قرن هجدهم که لاپلاس و انقلاب صنعتی و در قرن نوزدهم که داروین به میدان آمدند این تحولات شکل گرفت. جالب است بدانید که علوم انسانی مدرن که نقش بسیار مهمی در استقرار مدرنیته داشته اند در قرن نوزدهم پدید آمدند و تا قبل از این قرن، به این شکلی که الان هست نبوده اند. و در زمان آگوست کونت و دورکیم و دیلتای این تمدن در حوزه علوم انسانی شکل پیدا می کند.

 

اما تمدن نوین اسلامی هم به مادیات توجه دارد و هم به معنویات. فرآیندی هم دارد که طبق فرمایش مقام این نهضت اسلامی مردم غیور ایران، پرچم مبارزه اسلامی را « . معظم رهبری از نهضت اسلامی شروع شده است این نهضت یعنی مبارزه و قیام، علیه اختناق و رژیم منحوس پهلوی صورت گرفت و آغاز تمدن بود. » برافراشت مردم هم با اسلام، ایمان و بود. این نهضت از سال 24 شروع شد و البته زمینه هایش از زمان مشروطه و نهضت ملی شدن نفت بود.

بعد از نهضت، انقلاب اسلامی پدید آمد. منظور از انقلاب اسلامی در اینجا، حرکت انقلابی است. یعنی جنبشی انقلابی که رژیم مرتجع قدیمی وابسته فاسد را سرنگون کرد و زمینه ای برای ایجاد نظام جدید فراهم کرد. انقلاب یعنی یک دگرگونی و تغییر و تبدیل بنیادین. آنگاه نظام اسلامی پدید آمد. گاهی می بینیم نهضت و انقلاب شکل می گیرد اما نظام، اسلامی نیست؛ مثلا مشروطه یک نهضت و انقلاب اسلامی بود که مسلمانان ایران راه انداختند، ولی نظامی که شکل گرفت نظام غیر اسلامی و سکولار بود، پس الزاما هر نهضت و انقلاب اسلامی، نظام اسلامی را به دنبال نمی آورد. آقا مثال هایی می زنند نظیر الجزایر؛ که نهضتی اسلامی داشت و پایگاه و رهبر نهضت، مسلمانان بودند؛ اما وقتی به نتیجه رسید مبانی اسلامی کنار رفت و قدرت دست دیگران قرار گرفت.

نظام اسلامی، طرح مهندسی و شکل کلی ساختار اسلامی است. قبلا نظامی سلطنتی، استبدادی، فردی، موروثی و اشرافی بود. این نظام تغییر کرد و به یک نظام اسلامی تبدیل شد. در واقع هندسه ساختاری نظام تغییر کرد و به تعبیر امام، جمهوری اسلامی و به تعبیر مقام معظم رهبری، مردم سالاری دینی شکل گرفت.

در نظام اسلامی، قانون اساسی تنظیم شد. محوریت قانون اساسی، جمهوریت و اسلامیت و مردم سالاری دینی است. یعنی قوه مجریه و مقننه و رهبری که تعیین کننده قوه قضائیه است توسط مردم تعیین می شود. نظام اسلامی تنها یک شکل نیست؛ بلکه محتوا هم دارد. محتوای آن در قانون اساسی تعیین شده است.اعتقادی که داشتند این آتشفشان را به وجود آوردند. پس اولین گام، نهضت اسلامی مرحله چهارم، دولت اسلامی است که بعد از نظام اسلامی شکل می گیرد.

دولت اسلامی وقتی نمود می یابد که تمام مدیران دستگاه های مختلف و ساختارهای گوناگون کشور، اسلامی باشند. کارگزاران نظام اسلامی مومن به معنای دقیق کلمه باشند. دولت اسلامی، قوه مقننه و قضائیه را هم شامل می شود و باید اگر قاضی فاسدی هم به وجود آمد، از ساختار، حذف و طرد شود. بنابراین اگر ساختارهای اسلامی و کارگزاران مومن و متعهدی در همه قوا روی کار آمدند، دولت اسلامی ظهور می کند. اما بنا به فرمایش رهبری، هنوز دولت اسلامی نداریم. به هر حال در همین دولتمردان، فساد و اختلاس صورت می گیرد ولو اینکه مردان مومن و مخلصی هم هستند اما هنوز دولت اسلامی محقق نشده است.

مرحله پنجم جامعه اسلامی

وقتی دولت اسلامی شکل گرفت، به سمت جامعه اسلامی که مرحله پنجم است باید حرکت کنیم و این مسئولیت و تعهد دولت اسلامی است. اصلا وقتی دولت به معنای واقعی کلمه، اسلامی شد کشور هم اسلامی می شود. جامعه اسلامی یعنی کشور اسلامی. اینجاست که کل کشور می شود کشوری حیات مند، نشاط بخش تحرک آفرین، هدایت گر به سمت علم و دانش و شجاعت بخش. خلاصه، اسلامی در جامعه شکل می گیرد که بدون کج اندیشی، تحجر، انحراف و التقاط است. این جامعه اسلامی در مسیر تکامل و پیشرفت است اما نه با الگوی توسعه غربی. چون این الگو، سکولار است و مبنایش انسان محوری است نه خدامحوری!

درست است که تمدن غربی در جهات علمی رشد داشته ولی از نظر اخلاقی و عدالت محوری انحطاط پیدا کرده و فاصله طبقاتی روز افزون دارد. اصلا نظام سرمایه داری غرب به نحوی است که سرمایه عده قلیلی برایش اهمیت دارد. در این فضا کمونیست ها آمدند و شعار عدالت دادند اما فرعونیت دیگری شکل گرفت. ما وقتی می گوییم جامعه اسلامی دغدغه پیشرفت دارد منظور ما الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است؛ یعنی پیشرفتی که باید با مبانی اسلامی شکل بگیرد، مبتنی بر مقاصد شریعت باشد و عقلانیت اسلامی در این پیشرفت حاکم باشد؛ چه در حوزه اقتصادی، چه فرهنگی و چه سیاسی. لذا پیشرفت در نگاه اسلام هم بعد مادی دارد و هم بعد معنوی. هم ناظر به سعادت دنیاست و هم آخرت. الگوی اسلام پیشرفت کاملا با مدل غربی در تغایر است. مدلی که فقط دغدغه دنیا را دارد آن هم برای عده ای خاص نه همه انسان ها.

تفاوت تمدن و پیشرفت

بعد از شکل گیری جامعه اسلامی، تمدن اسلامی پدید می آید. تفاوت تمدن و پیشرفت در این است که اصولا پیشرفت در یک جامعه شکل می یابد اما تمدن، جهانی می شود و سایر کشورها را هم درگیر می کند. وقتی از تمدن اسلامی حرف می زنیم یعنی نه تنها ایران ما از یک پیشرفت جامع نگر دنیوی و اخروی برخوردار است بلکه برای جوامع دیگر هم درس آموز است؛ هم جوامع اسلامی و هم جوامع غیر اسلامی. لذا تمدن اسلامی که در یک دوره از قرن سوم تا قرن ششم شکل گرفت و در مرحله دیگر از قرن نهم پدید آمد غالب عالمان آن، ایرانی بودند که در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام شهید مطهری و کتب دکتر ولایتی به آن پرداخته شده است. این تمدن در بستر تاریخی در ایران شکل گرفت و کم کم کشورهای دیگر هم مشارکت کردند. ما اگر به تمدن تمدن نوین « : اسلامی دست یابیم اشتراکات و تفاوت هایی با تمدن اسلامی گذشته خواهیم داشت لذا آقا فرمودند این ترکیب تمدن نوین اسلامی، فقط در بیانیه نیامده بلکه حتی تفسیر آقا در مشهد با رویکرد تمدن .» اسلامی نوین اسلامی بود. طبیعتا ملتی اسلامی در جهان ایجاد می شود که دیگر گرفتار انحطاط نخواهد بود.  پس تمدن یک گستره وسیع جغرافیای می یابد.

زمینه های تمدن سازی

سوال بعدی این است که زمینه های تمدن سازی چیست؟ در بحث جامعه پردازی زمینه ها و عواملی را ذکر کردیم؛ مثلا جبهه سازی و شبکه سازی. یعنی اگر نیروهای انقلابی به صورت فردی و گروهی تلاش کنند اما گروه ها به شبکه تبدیل نشوند و شبکه ها، جبهه نشوند گفتمان سازی داخلی و بین المللی شکل پیدا نمی کند.

ممکن است مباحث متفکران کشور به زبان های دیگر ترجمه شود؛ آنچنان که هم اکنون هم این اتفاق می افتد. اما گفتمان سازی که بتواند در مقابل گفتمان تمدن مدرن بایستد نیاز به جبهه سازی دارد. بنابراین زمینه هایی که برای جامعه پردازی ذکر شد در تمدن سازی هم نیاز داریم یا اگر اخوت و برادری در میان نیروهای انقلابی نباشد نمی توانیم جامعه اسلامی و بعد تمدن اسلامی را شکل دهیم.

یکی دیگر از زمینه ها، تحول گرایی است. جامعه ای که اهل تحول گرایی نباشد نمی تواند تمدن ایجاد کند.

حضرت آقا در سالگرد امسال رحلت امام، بر مسئله تحول گرایی و تحول خواهی تأکید داشتند؛ اینکه در عمل اهل تحول باشیم و به وضع خودمان راضی نشویم. این تحول گرایی باید در تمام بستر فرآیندی تمدن وجود داشته باشد.

زمینه دیگر تمدن سازی، آزاداندیشی است. این یعنی محققین و متفکرین آزادانه وارد بحث و گفت وگو شوند. البته به تعبیر حضرت آقا رعایت اخلاق و منطق هم باید بشود. چون بعضی آزاداندیشی را با فحاشی یکی می گیرند. بعضی هم یکسره کفریات می گویند و اگر کسی نقدشان کند می گویند اینجا آزاداندیشی نیست. شرط دیگر تمدن سازی، امید و امیدسازی است. اگر جامعه، مأیوس و ناامید باشد نمی تواند تمدن ساز شود.

زمینه دیگر، جوان گرایی است. اگر جوانان میدان دار و صحنه گردان و بازیگر فعالیت پیشرفت و تمدن نباشند جامعه رشد نمی کند. زمینه دیگر، حفظ هویت ملی است. همه این عرصه های تمدنی در ایران پا گرفته اند و هیچ کشور اسلامی دیگر این چنین پیشتاز نبوده است. همه این ها هم با همت جوانان شکل گرفت. البته جوان گرایی به فرموده آقا، به معنای پیرزدایی نیست؛ اما میدان دادن و اعتماد کردن به نسل جوان هست. همانطور که جوان ممکن است بلغزد پیرمرد هم می شود که بلغزد. جوان، نشاط، انگیزه و توان دارد. ما باید هویت ملی خود را هم حفظ کنیم، این غیر از ملی گرایی است که مذموم است.

زمینه دیگر، سبک زندگی است. اگر جامعه ما سبک زندگی غربی داشته باشد هم نمی توانیم تمدن ساز شویم. سبک زندگی اسلامی باید حاکم شود.

عامل دیگر تمدن سازی، استکبارستیزی است. عزیزان! از مولفه های تمدن مدرن، استکبارگرایی است. غربی ها از قرن نوزدهم که علوم طبیعی و انسانی مدرن شکل گرفته بود شروع به استعمارگری کردند. آفریقا، هندوستان، ایران و عمده کشورهای دیگر قربانی استعمار آن ها شدند. آنقدر قوی هم وارد شدند که در اوایل قرن بیستم دولت عثمانی فروپاشید. اصلا نمی بینید که زمانی از استکبار دست برداشته باشند. بنابراین جامعه اسلامی باید استکبارستیز باشد که اگر استکبارپذیر باشد تمدن تشکیل نمی شود.

زمینه دیگر، وحدت و بیداری اسلامی است. اگر ایران در رشد و توسعه باشد اما کشورهای اسلامی دیگر در خواب خرگوشی باشند تمدن به وجود نمی آید؛ چون تمدن باید کشورهای دیگر را هم درگیر بکند و آن ها هم در پیشرفت جامعه خودشان مشارکت کنند؛ لذا شیعیان و اهل سنتی که ضد وحدت و تقریب هستند چه بدانند و چه ندانند مخالف تمدن نوین اسلامی هستند.

آخرین عنصری که زمینه ساز تمدن است جهاد و مقاومت است. جهاد هشت سال دفاع مقدس و جهاد علمی فعلی زمینه ساز تمدن است. من بنا بر استقراء تام و تحقیق کامل عرض می کنم که در علم و فناوری، هرجا پیشرفتی رخ داده دستاورد جوانان انقلابی بوده است. نمی گویم همه انقلابیون در این دستاوردها نقش داشته اند اما همه دستاوردآفرینان، انقلابی بوده اند.

خلاصه کلام من این شد که نظریه نظام انقلابی دارای خودسازی انقلابی، جامعه پردازی انقلابی و تمدن سازی انقلابی است و دوستان فرهنگی و اجتماعی انقلاب اسلامی باید تلاش کنند این جبهه شکل بگیرد. عزیزان! ما فعالیت های فرهنگی و اجتماعی فراوانی داریم که تهیه 42 میلیون بسته غذایی از سوی همین مردم بود؛ ولی هنوز جبهه تشکیل نداده ایم. اگر مجموعه قرب بقیه الله بتواند گروه ها را به شبکه و شبکه ها را به جبهه تبدیل بکند می توانیم ادعا کنیم نظریه نظام انقلابی تا رسیدن به تمدن نوین اسلامی حرکت می کند. تمدن نوین اسلامی هم زمینه ساز ظهور حضرت ولی عصر )عج( خواهد بود؛ چون وقتی حضرت ظهور می کند عقلانیت و عدالت به اندازه ای باورنکردنی گسترش می یابد.

جلسه سوم: تمدن سازی
بخش دوم: هم اندیشی و پرسش و پاسخ
پرسش اول:
حجت الاسلام بهادر؛ جانشین مجمع تخصصی فعالان گروهی تبلیغ:

در تمدن اسلامی می گوییم انقلاب نبوی و علوی و عاشورایی باید به انقلاب مهدوی تبدیل شود که از فاصله انقلاب عاشورایی تا انقلاب مهدوی، انقلاب اسلامی رقم خورده است. ما انقلاب خود را یک انقلاب فرهنگی می دانیم که باید اقتصاد، سیاست و روابط اجتماعی آن در آمیختگی با فرهنگ اسلامی باشد. اما تاکنون سیاست و راهبردها ناظر به این مهم نبوده و بیشتر، سلایق تأثیر گذاشته اند؛ لذا نتوانسته ایم ابعاد داخلی و خارجی این انقلاب را ببینیم. بعد داخلی آن، کشف و پرورش استعدادهاست و بعد خارجی آن دشمن شناسی است که به خاطر عدم آسیب شناسی ماست. باید آسیب شناسانه با راهبرد فرهنگی، انقلاب اسلامی را رصد کنیم؛ آنگاه توقع تمدن اسلامی را داشته باشیم. در بیانیه گام دوم چند بند، ناظر به سابقه انقلاب است و چند بند بعدی لاحقه آن. اما ارتباط بین اینها را لحاظ نکرده ایم و فرهنگ سازی رخ نداده؛ لذا نمی توان انتظار خودسازی و جامعه پردازی و تمدن سازی داشت. ما هنوز در جنگ فرهنگی مدافعیم نه مهاجم. ما آسیب شناسی فرهنگی راجع به ساختارها و افراد تأثیرگذار انقلابی نکرده ایم. خودسازی نداریم و هنوز مشرک در ولایت هستیم. بفرمایید از نگاه آسیب شناسانه و ثبوتی چه باید کرد؟

استاد خسروپناه:

برای اصلاح بسیاری از آسیب ها و چالش هایی که در جامعه وجود دارد قطعا اصلاح ساختاری لازم است و آن هم با تولید علوم انسانی اسلامی صورت می گیرد. اصولا ساختارها زاییده نظریه های علوم انسانی هستند. ما متأسفانه در جبهه انقلاب صرفا بر روی فرهنگ عمومی و فعالیت های اجتماعی تمرکز داریم و البته بجاست؛ ولی توجه نداریم که به نظریه های اسلامی محتاجیم. اگر بررسی بکنیم به تعداد بسیار اندکی می رسیم که مشغول نظریه پردازی در حوزه علوم انسانی اسلامی هستند. البته ما ساختارگرا نیستیم که فقط به ساختارها توجه کنیم. بلکه ساختارها و کارگزاران هر دو موثرند؛ چون ساختارها را هم کارگزاران می سازند؛ لذا اگر کارگزاری مشرک در ولایت باشد و خودسازی نکرده باشد نمی تواند نظریه اسلامی و ساختار اسلامی بیافریند.

پرسش دوم:
دکتر مهدی جعفری )مسئول هدایت راهبردی مجمع عالی اقتصاد مقاومتی(:چه شباهت هایی بین تمدن سازی اسلامی و غربی وجود دارد؟
استاد خسروپناه:

تمدن غرب، استکبارستیز نیست. تلاش دارند اما جهاد و مقاومت به معنایی که ما داریم ندارند. اصلا مبانی تمدن غرب، اصالت انسان، اصالت فاعل شناسای انسانی و اصالت دنیاست؛ اما مبانی ما توحید، اعتقاد به آخرت و ولایت است.

پرسش سوم:
برادر باقری: به نظر، ما از اول انقلاب دچار شکافی در مقام نظر و عرصه عمل بوده ایم. چه راهکاری برای از بین بردن این شکاف پیشنهاد می فرمایید؟

استاد خسروپناه:

نکته دقیقی است؛ اما قبل از شکاف نظر و عمل، ما گرفتار فقر تئوریک و نظری هم هستیم. یک وقت هست ما از غنای نظری برخورداریم؛ آنگاه کسی می پرسد این نظری ها چطور مشکل عملی شما را حل می کند؟ به تعبیری حرف های غیر عملیاتی زدن. البته عالم و مدعی بی عمل بحث دیگری است. اما نکته اصلی این است که گرفتار فقر تئوریک هستیم؛ مثلا در حوزه اربعین یا همین مبارزه با کرونا و مواسات، نظریه پردازی نکرده ایم. من دلم می سوزد وقتی درباره نظریه ای مثل انقلاب مشروطه جست وجو می کنم می بینم غربی ها کار کرده اند. درباره همین انقلاب ما غربی هایی مثل خانم نیکی کدی، آقای فوکو، خانم اسکاش پل نظریه دارند. خب چند نفر از ما نظریه پردازی کرده اند؟! الان با زمان جنگ که غالب مبارزین زیر دیپلم بودند و به ندرت لیسانس داشتند، تفاوت دارد. حالا بسیاری از نیروهای انقلاب اسلامی پی. اچ. دی و فوق لیسانس دارند اما نظریه پرداز نیستند. در همین بسیج اساتید، عده بسیاری از اساتید حوزه و دانشگاه عضو هستند؛ اما چه تعداد از این ها نظریه پردازند؟! تا بعد برسیم به اینکه فاصله حرف های این ها تا عرصه عمل چقدر است! اینکه چطور در علوم انسانی اسلامی نظریه پردازی کنیم؟ پارادایم مان چیست؟ چطور روش شناسی کنیم؟ به اینها پرداخته نمی شود

پرسش چهارم:
حجت الاسلام موسوی؛ مسئول هدایت راهبردی ستاد جبهه فرهنگی اجتماعی استان قم(:استاد عزیز! آیا همین مقدار از نظریه ها، پا به عرصه عمل گذاشته اند یا نه؟ حضرت آقا این خلأ را نه تنها در عرصه علوم انسانی بلکه در فاصله دانشگاه و صنعت هم وارد می دانند. جایگاه و رسالت اندیشکده ها که حلقه واسط میان نظر و عمل هستند در ایران هنوز مشخص نشده، در صورتی که در آمریکا، 0681 اندیشکده داریم. پیشنهاد می کنم که جریان سازی صورت بگیرد تا این اندیشکده ها در کشور ما هم فعال شوند. سوال من این است که از آنجا که دوستان ما در قم نوعی از جبهه سازی را مطرح کرده اند به نام جبهه سازی گفتمانی؛ که گفتمانی تمدنی بر اساس بیانیه گام دوم است؛ ما چه کاری می توانیم در این نوع جبهه سازی بکنیم؟

استاد خسروپناه

از وقتی که آقا جنبش نرم افزاری را مطرح کردند، هیئتی در شورای عالی انقلاب فرهنگی حقیر از ابتدا عضو این هیئت .» هیئت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره « شکل گرفت به نام بودم و الان هجده سال از عمر این هیئت می گذرد. در این هجده سال شاید حدود چهار هزار کرسی علمی نه – فقط آزاداندیشی که دانشجویان برگزار می کنند برگزار شده است؛ اما از این تعداد تنها 54 نظریه و نوآوری – بیرون آمده! بعضی از این نظریه ها هم کاربردی نیستند و فقط نظریه های بنیادین و توسعه هستند. بیش از هشتاد هزار هیئت علمی داریم. چقدر هم استاد در حوزه ها داریم! اما دانشگاه های ما آموزشکده هستند و پژوهشکده های ما هم تألیف کتاب دارند که غیر از نظریه پردازی است. ممکن است کسی ده ها کتاب داشته باشد؛ ولی یک نظریه نداشته باشد! مگر شهید صدر چند جلد کتاب نوشت؟ اما صاحب نظریه بود.

حالا فرض کنید نظریه پردازی رونق گرفت. چه کنیم به عرصه عمل برسد؟ همین اندیشکده هایی که فرمودید لازم است؛ اندیشه ورزی. یک تجربه دیگری هم دنیا دارد و ان راه اندازی دانشکده های حکمرانی است. تا کنون در ایران نبوده و حقیر با کمک دوستان مشغول راه اندازی دانشکده حکمرانی در اصفهان هستیم که رویکرد اقتصادی را دنبال می کند. ان شاءالله راه اندازی آن، با رویکرد فضای مجازی و رسانه و رویکرد هسته ای هم در دستور کار است.

در بحث جبهه سازی گفتمانی هم ایده خوبی است و آقا هم می فرمایند که برای جبهه سازی، حتما باید گفتمان سازی داشته باشیم، که اگر شبکه ها گفتمان سازی بکنند می توانیم به جبهه تبدیل شویم.

پرسشهای پنجم، ششم و هفتم:
برادر اسکندری از شیراز:

معیارهای اسلامی شدن حکومت چیست؟ چون در مقطعی در یکی از قوا انسان های صالح روی کار می آیند و در مقطع دیگر، کاملا آن فضا از بین می رود. از کجا بفهمیم که به دولت سازی رسیده ایم و نوبت به جامعه پردازی است؟سوال بعدی من این است که آنگونه که در تحقق انقلاب اسلامی با یک جهش مواجه بودیم آیا در ایجاد دولت اسلامی و جامعه اسلامی هم امکان این جهش وجود دارد؟ اگر وجود دارد چه عواملی می توانند آن را به وجود آورند؟

سوال دیگر اینکه؛ فرمودید که تمدن یعنی جهانی شدن جامعه اسلامی. اگر این را بپذیریم می توانیم بر هویت ملی و ایرانی بودن تأکید کنیم و انسان عراقی، سوری و سعدی را هم همراه کنیم؟ آیا مانعی نیست؟

دو نکته هم دارم؛ اینکه بهتر است تحول در ابتدا از حوزه آغاز شود و حوزه از حالت جمود خود خارج گردد. نکته آخر اینکه اگر بتوانیم از تمدن اسلامی تصویرسازی کنیم شاید به تحقق زودتر آن کمک کند خصوصا در حوزه های ارتباطات، تکنولوژی و علم.

استاد خسروپناه:

در مورد سوال اول اینکه حضرت آقا از جنبش و نهضت شروع می کنند تا به تمدن برسند. به نظر من رسیدن به تمدن اسلامی خطی نیست. مقصود این است که وقتی دولت اسلامی در یک پروسه پدید می آید دقیقا در همان فرایند بر روی جامعه اسلامی هم اثرگذار است. البته تقدمی زمانی دارد؛ اما به این معنا نیست که باید دولت اسلامی به نقطه صد برسد تا جامعه اسلامی از نقطه صفر شروع شود. دولت اسلامی وقتی کاملا پدید آمد می توان ادعا کرد که حالا امید داریم جامعه هم کاملا اسلامی بشود. اما نه اینکه بخشی از دولت اسلامی که محقق شده بر اسلامی شدن جامعه بی تأثیر بوده است.

سوال بعدی این بود که از کجا بدانیم دولت اسلامی به وجود آمده؟ این بحثی در علوم سیاسی است. می دانید که علوم انسانی سه کار انجام می دهد: توصیف انسان مطلوب، توصیف انسان محقق و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب. در اینجا باید نظریه ای داشته باشیم به نام نظریه دولت اسلامی و بگوییم دولت اسلامی چیست و چه مولفه هایی دارد؟ انسان سیاسی اسلامی چیست؟ یکی از دانشجویان ما که دکترای خود را از موسسه امام خمینی گرفتند همین تز را داشتند که انسان سیاسی مطلوب دراست و شاخص هایی دارد که با آن ها می توانیم ارزیابی کنیم که دولت اسلامی پدید آمده یا نه!

سوال بعدی این بود که آیا جهش ممکن است روی دهد؟ بله؛ گاهی در طول تاریخ، اتفاقی باعث شده جهش در انحطاط یا تمدن ایجاد شود. به نظرم مهم ترین عامل برای ایجاد جهش در تمدن، عقلانیت انقلابی است که حضرت آقا بر آن تأکید داشته اند. اگر این عقلانیت تحقق یابد و نوع نگاه ما به عالم و آدم، انقلابی بشود با همان – اوصافی که از انقلابی بودن گفتم جهش روی می دهد؛ اما اگر مسیر طبیعی طی شود زمان، طولانی خواهد بود. – در مورد سوال بعدی که هویت ملی را مطرح کردند، باید گفت: ایرانی بودن الگو، لازم است؛ چون این تمدن از ایران آغاز شده است و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برای الگوی اسلامی عراقی پیشرفت هم نمونه سازی خوبی است. مشترکات ما فراوان است اما وضعیت ملی و جغرافیایی و… متفاوت است. اگر جوامع بی هویت شوند نمی توانند تمدن شکل دهند.

در مورد اینکه تحول خواهی باید از حوزه شروع بشود هم حرف درستی است؛ ولی من معتقدم هیچ کدام از حوزه یا دانشگاه بر دیگری مقدم نیست چون رسالت این دو متفاوت است. اگر بگوییم تحول خواهی را از علم و دانش و تعلیم و تربیت شروع کنیم حرف درست تری است؛ چون به هر حال سیکلی یا دیپلمی به حوزه می آیند. چرا نظریه پردازی در حوزه ها کم است؟ به خاطر اینکه آموزش و پرورش ما براساس تفکر و عقلانیت و خلاقیت نیست بلکه براساس حافظه محوری است. بحث تصویرسازی هم که فرمودند مطلب درست و صحیحی است.

پرسش هشتم:
حاج آقای ملکیان؛ مسئول هدایت راهبردی ستاد جبهه فرهنگی اجتماعی استان سمنان

خواستم معنای درستی از آزاداندیشی و آزادی بیان مطرح بفرمایید. آن طور که از معنای لغوی این دو عبارت برمی آید اساسا آزادی اندیشه و بیان بی طرف در دنیا نداریم آنچنان که رسانه بی طرف هم نداریم.

استاد خسروپناه

مفصلا در بحثی که درباره انسان شناسی اسلامی داشتم و در کانالم هم وجود دارد درباره آزادی سخن گفته ام. اساسا اگر بخواهیم از درک درستی از دو مقوله آزاداندیشی و آزادی بیان داشته باشیم باید تلقی درستی از آزادی ارائه دهیم، که آن هم مبتنی بر انسان شناسی است. بحثی تحت عنوان آزادی در انسان شناسی اسلامی داشته ایم که در دسترس است. اما آزاداندیشی تعریف می شود به اینکه انسان ها آزادند که در جامعه اسلامی، اندیشه مبتنی بر منطق و اخلاق داشته باشند. به تعبیر دیگر اندیشه مبتنی بر منطق، آزاد است و اندیشه مبتنی بر اخلاق برای بیان، آزاد است. یعنی وقتی انساچیست؟ روشش چیست؟ استدلال و دلیلش چیست؟ با اخلاق هم بیان بکند. ولو ممکن است با عقیده ما متفاوت باشد. وقتی هم حرفی میزند انتظار نقد از سوی دیگران را هم داشته باشد و نگوید من حرفم را می زنم و نباید کسی نقدم کند! به همین خاطر وقتی آقا مسئله آزاداندیشی را مطرح می کنند بر نقد و مناظره هم تأکید دارند.

کلام آخر اینکه دوستان در هر منطقه ای که هستند نظریه نظام انقلابی را در همین سه رکن به بحث بگذارند تا ان شاءالله در ذهن و جان ما مستقر شود.

نظرات بسته شده است.