نقد و بررسی کتاب تاریخ الحاد در اسلام اثر عبدالرحمان بدوی

سرمقاله جبهه یار به قلم محمد مهدی سرفرازشکوهی پژوهشگر اندیشه سیاسی

کتاب در باب تاریخ الحاد در اسلام نوشته عبدالرحمان بدوی به ترجمه معین کاظمی فرد و با مقدمه مصطفی ملکیان توسط انتشارات نگاه معاصر منتشر شده است.

عبدالرحمان بدوی روشنفکر برجسته مصری با تالیفات فراوان در حوزه آنچه آن را اگزیستانسیالیزم عربی می نامند شناخته می شود. وی در این کتاب به بهانه پرداختن به تاریخ الحاد در اسلام به بررسی آرا و اندیشه‌های سه متکلم قرون اولیه اسلام ابن مقفع، ابن راوندی و زکریای رازی می‌پردازد اما آنچه آنها را از نظر نویسنده ملحد قلمداد می نماید به تعبیر مصطفی ملکیان در مقدمه این است که یا از نظرگاه الهیاتی یا از نظرگاه فلسفی با سنت دینی سازگار نیستند و یا از نظرگاه عرفانی؛ یعنی یا سنت و نظریات مرسوم و مشهور دینی را موافق با خود متن مقدس دینی و مذهبی نمی یابند، و یا آنهارا موافق داده های عقلانی پیدا نمی کنند؛ و یا موافق یافته های شهودی و عرفانی خویش نمی یابند. آنها در تمامی مخالفت های خویش بر دو اصل فردگرایی و عقل گرایی تاکید می کنند، در حالی که متون رسمی و سنتی مستقر اسلامی نیز برای این دو مقوله جایگاه ممتازی قائل است یعنی هم حقوق فرد به ما هو فرد و هم شالوده گذاری دین بر پایه خردورزی و عقلانیت. طنز تاریخ الحاد از نگاه ملکیان در مقدمه ای که در این کتاب نوشته است همین است که در بررسی تاریخ شاهدیم ملحدان متهم به بی دینی از روحانیان و متدینان همان دین می‌خواهند به توصیه های دینی درباره خرد ورزی نیز نیم نگاهی داشته باشد. آنچه این زد و خورد را به یک دور بی پایان مبتلا می‌سازد این است که هم حافظان قرائت رسمی دین و هم ملحدان مقابل آنها تعریف خاص و بدون انعطاف خویش را از برداشت ها و خوانش های دینی ارائه می دهند و چهارچوب فکری مدنظر خویش را ارجح و اقرب به تدین قلمداد می نمایند.

اما آنچه خواندن این کتاب را جذاب و با اهمیت می‌سازد در پیشگفتار ناشر عربی کتاب نمایان می شود و آن زنده کردن خاطره تمدنی است که روزگاری زمین حاصلخیز پرورش نظرات و سلایق متنوع بوده است و از دل سعه صدر برآمده از این تضارب آرا، تحمل افکار مقابل و حتی معارض، قوام و ساختار تمدنی خویش را غالب می ساخته و به پیش می برده است. این سعه صدر به قدری بارز و فراگیر است که از آن با عنوان تاریخ المضاد یا به عبارتی همان تاریخ تحمل اضداد یاد می‌شود. این کتاب به بهانه بررسی اندیشه‌های ابن مقفع،ابن راوندی و زکریای رازی پا به قلمرو ممنوعه و خطرناکی می گذارد و خط سیر نمایندگان جریان الحاد از زندیق های اولیه تا دانشمندانی همچون جابربن حیان، زکریای رازی، تا فلاسفه و متکلمینی چون ابن مقفع و راوندی را به خواننده عرضه می نماید.

در این کتاب شاهد اشکال متفاوت برخورد با الحاد در اعدام ابن مقفع به اتهام زندقه تا نوشته های پراکنده ابن راوندی که نشان دهنده تنش های فکری دوران گوناگون کنش فکری وی می‌باشد تا محمد بن زکریای رازی شیمی دان تراز اول که هنگام تفلسف سر و صدای عالمان و فقیهان را بلند می کند و با نوشتن علم الهی و مخاریق الانبیا به نقد سنت مرسوم و تحول در عالم اسلام می‌پردازد. کتاب ابتدا به تعریف زندقه و تشریح فعالیت‌های آنها در اوایل خلافت عباسیان می‌پردازد، به تعبیر نویسنده زندیق در کاربرد اولیه خویش به شخص مومن به قیامت مانوی بر پایه دوگانه نور و ظلمت اطلاق می‌شده و بعدها این دلالت  تعمیم یافته و هر بدعت گذار یا ملحدی را زندیق نامیدند این واژه به گونه‌ای گسترش یافته که امروز به افراد غیر سنی و صنوف غیرمتعارف از منظر مدافعان قرائت رسمی مانند شاعران و نویسندگان نیز اطلاق می گردد؛ هرچه هست زندگی امروز به نحوی تکثر معنایی یافته که به دقت نمی توان حدود و معنای را مشخص نمود همین تکثر و ابهام در تعریف و مصداق، درب سوء استفاده‌های سیاسی از نحوه برخورد با مفهوم و مصادیق زنادقه فراهم ساخته است تا حدی که در دوران عباسیان، هاشمیان را به نیت خروج از دایره قدرت به عنوان زندقه معرفی نمودند. بنابراین مواجه شدن با برداشت ها و آثار چندگانه در هنگام مطالعه میراث به جا مانده از کشمکش نگاه رسمی و مخاطبان مقابل آن در تطبیق مصداق زندیق و ملحد غریب نیست.

ابن مقفع اولین متفکری است که در این کتاب به صورت رسمی و مستقل به آن پرداخته شده است؛ درباره ابن مقفع گفتند که در دربار عباسیان هیچ کتابی در باب زندقه دیده نشده مگر آنکه ربطی یا اسنادی به وی در آن وجود داشته است؛ شواهد زیادی وجود دارد که پرده از ارتباط عمیق ابن مقفع با ادیبان و شاعران معاصر عباسیان بر می دارد که همه آنها متهم به زندقه بودند. همچنین درباره ابن مقفع به دلیل در اختیار نبودن کتاب های منسوب به وی از یک سو و پیچیدگی مفهوم زندقی گری از سوی دیگر اختلاف اقوال زیادی وجود دارد و به دست آوردن نتایج مستدل و مطمئن دشوار است. او صاحب نوشته هایی ست که همچون سبک مسلمیه کذاب به معارضه و تعدی با قرآن می‌پردازد، نوشته هایی که نه از حیث صورت به تنهایی بلکه از حیث محتوا و مضمون نیز در پی معارضه با قرآن است آن هم با استفاده از براهین عقلی؛ شاید از دل همین نوشته ها بتوان به این جمع‌بندی رسید که وی با دین به طور کلی سرِ ستیز ندارد بلکه با نگاهی شکاکانه و تمسخر برانگیز با سنت اسلامی حاکم محاجه می کند.

نویسنده معتقد است همین تهمت زندقه بودن که همیشه همراه این مقفع بوده باعث شده متاخرینی مانند بیرونی مقدمه ابن مقفع بر کلیله و دمنه و دیگر نوشته‌های وی را دال بر دفاع و دعوت به مانویت بگیرند. آنچه روشن است این است که کلیله و دمنه و ادب کبیر وی از هرگونه دیانت اسلامی تهی است و در آنها چیزی جز تأکید بر مطالب اخلاقی و مفاهیم مشترک انسانی وجود ندارد. از خلال دیگر نوشته های پراکنده نیز همین گرایش وی به چشم می‌خورد گرایشی که به کلی با نمونه‌های اسلامی برجسته پیش از وی متفاوت بوده است. آنچه درباره ابن مقفع درخور توجه است که وی هر چقدر از اعتقاد به تفکرات و مشهورات اسلامی تهی می باشد به دوگانگی های خیر و شر و نور و ظلمت مانوی مومن و معتقد است.

نویسنده در بخش دوم کتاب به سراغ راوندی می‌رود،مخاطب این راوندی را در این کتاب با نقد کتاب زمرد می شناسد؛ راوندی از جمله معروف‌ترین متکلمین قرن سوم هجری می باشد که بیشتر با کتاب فضیحت المعتزله (رسوایی معتزله) شناخته می شود، او این کتاب را در جواب کتاب فضیلت المعتزله ابن جاحظ نوشته است. راوندی را با یک اثر دیگر نیز می‌شناسند و آن کتاب دامغ می باشد اما در مورد سایر وجوه و اتفاقات زندگی وی مانند تاریخ قطعی زندگانی و وفاتش در جایی تاریخ یا نکته ای ثبت نشده است. زمرد اما کتابی است که بیشتر این مجادلات کلامی را پیرامون زندگانی راوندی رقم زده است. او در این کتاب دست به عمل جسارت آمیزی زده و به منظور لرزاندن رکن اسلام یعنی نظریه نبوت به نقد شدید آن پرداخته است.

یکی از تاریخی‌ترین و جالب ترین مواجهه و مباحثه کلامی تاریخی عالم اسلام پیرامون همین کتاب رقم خورده است؛ مویدالدین هبه الله شیرازی صاحب کتاب مجالس مویدیه در این کتاب به طرح و طرد نظریات کلامی راوندی در کتاب زمرد در قالب ۵۲۰ جلسه نقد و تحلیل می پردازد. بخش عمده ی این فصل کتاب به مجادلات و مجالس متکلم شیرازی فاطمی مذهب ساکن در مصر می گذرد، نویسنده در این بخش به طرز ملال آوری خلاصه جلسات و مباحث بیان شده توسط مویدالدین شیرازی را در جواب شبهات مطرح شده توسط راوندی آورده است به نحوی که حجم این مناظرات خواننده را به شک می‌اندازد که به جای مطالعه تاریخ الحاد ابن راوندی مشغول مطالعه مجالس مویدیه می باشد. نویسنده سپس به سراغ فهرست کردن ردیه های نوشته شده بر ادعاهای راوندی می‌رود و از ۱۵ نویسنده که به وی پاسخ داده اند یاد می‌کند و مطالب آنها را در جواب راوندی به صورت خلاصه و چند خطی می آورد بیشترین ردیه ها با طریق اسماعیلیه و تاکید این جماعت در تحلیل و تبیین دوباره تفسیر و تأویل می باشد که ظاهر و باطن را دو یار همراه با هم می‌دانند و معتقدند دست درازی های راوندی به ساحت نبوت حاصل ظاهربینی و بی ذوقی وی به طریق ولایت و باطن شریعت است و نه تنها راوندی بلکه هر مسلمان دیگری نیز که با عقل ظاهری به سراغ دین برود سرنوشتی مغایر با جماعت زندیق و ملحد نخواهد داشت .نویسنده در پایان فصل راوندی نتیجه می گیرد که هرچند تعریضات و کنایات وی به بحث نبوت خدشه وارد ساخته اما راوندی همچنان در دایره اسلام جای می‌گیرد و سعی می‌کند این ادعای خویش را با آوردن شاهد مثال هایی از کتاب فضیحت المعتزله به مخاطب خویش نشان بدهد.

نویسنده در فصل سوم کتاب به سراغ محمد بن زکریای رازی می رود البته نه به تفصیل فصل راوندی، وی در فصل زکریای رازی دو دلیل عمده برای گرایش افراد به الحاد بیان می نماید: جمعی به سبب علاقه و تعصب نژادی و میراث باقی مانده از دوگانه های اهورایی و اهریمنی، و جمعی برای رها شدن از قید و بند و تحکمات دینی بدون آنکه شهادتشان لزوماً متاثر از سبک فکری مشخصی باشد مانند حلقه ی ادبی شعرای مجانین؛ در این میان برخی نیز به سبب هر دو مورد پیش‌گفته یعنی هم تعصب قومی و هم التذاذ از زندگی متمایل به الحاد بودند.

 نویسنده سپس به سراغ ابوبکر محمد بن زکریای رازی به عنوان یکی از اطبا و شیمیدانان تراز اول عالم اسلام می رود البته نه از زاویه کیمیاگری بلکه از منظر زندقی گرایی؛ هر چقدر مطالعه در ابعاد علمی زندگانی زکریای رازی به وفور یافت می‌شود از وجه فکری فلسفی وی غفلت شده و در پرده ابهام و تردید قرار گرفته است. آنچه به وضوح در دسترس دنبال‌کنندگان احوالات رازی قرار دارد آثار کلامی فکری باقیمانده از او همچون علم الهی و مخاریق الانبیاست که در آنها به نقد نظریه خود در دفاع از آنچه کفایت عقل برای شناخت خیر و شر می داند،و همچنین پرداختن به مسائلی که از آنها به عنوان تناقض و پریشانی موجود در متون مقدس یاد می‌کند می‌ پردازد. زکریای رازی کلیت به جا مانده از ادیان ابراهیمی را حلقه‌ای از تناقضات مخالف عقل می داند؛ به عنوان مثال در مورد مسیحیت نگاه آنان درتثلیث را برآمده از کفر آشکار و تناقض مبرهن و خلاف گویی واضح به شمار می آورد. با وجود آنکه تا قبل از این مانوی گرایی و زرتشتی گری از  تعرض ملاحده مصون بود اما در زمان زکریای رازی همین دو مذهب نیز از گزند نقد ملحدان برکنار نماند و با آن دو نیزمعامله ای مانند سایر ادیان گردید. از جمله برای شاهد مثال به تفاسیر اسطوره‌ای و ماورای عقلانی این دو مسلک می پردازد و آن را خلاف ذات عقل گرا و تکامل جوی بشری به حساب می آورد.

رازی در حملات خویش به کتاب مقدس به قرآن کریم نیز رحم نمی کند و آن را نه تنها معجزه به حساب نمی آورد بلکه مالامال از تناقض می‌داند و به عنوان اساطیر الاولین با معنایی که خود از این واژه مراد می‌کند یعنی مملو از خرافات به شمار می آورد. رازی در چهار بخش الفاظ،ترکیب ها،توانایی بیان مفاهیم و موسیقی لفظی با قرآن کریم می جنگند و در هر چهار حوزه دست و پا می‌زند آنچه تناقضات کتاب مقدس می‌داند را آشکار سازد، رازی همچون دانشمندان تجربه گرا پوزیتیویست قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی ایمان تام و تمام به حس، و انکار پیامبران و ادیان را ملاک تشخیص مسیر صحیح از ناصحیح تشخیص می دهد. نویسنده کتاب در جمع بندی فصل رازی غلظت افکار الحادی وی را از همه سایرین که تا قبل از این به مجادله با مبانی کلامی و اعتقادی ادیان در عالم اسلامی برخاسته اند بیشتر می‌داند و به نحوی تاریخ الحاد در اسلام را به قبل و بعد از رازی تقسیم می‌کند و سپس در دو بخش کوتاه به سراغ جابربن حیان و همچنین سرگذشت مختصری از ابن مقفع و فرزندش می رود و جنبه های الحادی افکار آنها را مورد بررسی مختصر قرار می‌دهد.

این کتاب به لحاظ پرداخت خویش به سوژه ای مبتلا به در تاریخ عالم اسلامی کتابی دسته اول و مفید می باشد اما نمی‌توان از پراکنده گویی ها و عدم انسجام صدر و ذیل در فصول مختلف آن و همچنین سردرگمی و پریشانی مشهود نویسنده در پرداخت منسجم به موضوعات غافل شد و بی تفاوت گذشت.

میشد با ویراستی بهتر یکی از این دو کار را انجام داد یا کتاب را در قواره یک مقاله منسجم و مستند بدون اضافات بی دلیل و ملال آور مثلا آنجایی که نویسنده بیش از ۱۵۰ کتاب را به آوردن صورت مجلس مجالس مویدیه آورده است، که اگر به عنوان شاهد مثال مدنظر بوده با آوردن یک جلسه کفایت هم می کرد و اگر آن هم مدنظر نبوده از اساس آوردنش به علاوه وجه و زاید بوده است، در اختیار مخاطبان قرار داد و یا نه، با افزودن حجم بیشتر همه افراد، تفکرات و تناقضات موجود در بحث آورده و به صورت مبسوط دیده می‌شد که متاسفانه با وسط گرفتن نویسنده و عدم ورود مترجم محترم، تناسب بین بحث با فضای یک سوژه ناب و مبتلابه به صورتی بدقواره و ملال آور ابتیاء گردیده است. البته از این موضوع نباید با غفلت و سرسری به کناره گذشت که بحث از الحاد در تاریخ اسلام همواره می‌تواند بحثی کاربردی، آموزنده، عبرت آموز و جذاب برای مخاطب باشد که البته به اندازه ابتلا.اهتمام ندیده است.

ارسال مقاله

نقد و بررسی کتاب تاریخ الحاد در اسلام

نظرات بسته شده است.